1 افسوس که زندگی دمی بود و غمی قلبی و شکنجه ای و چشمی و نمی
2 یا جور ستمگری کشیدن هر روز یا خود به ستمکشی رساندن ستمی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 بر قلهٔ کهسار، درختی برپاست بر شاخ درخت، آشیانی پیداست
2 غم کوه و درخت، زندگانی من است بر شاخ درخت، مرغکی نغمهسراست
1 ما مرغ اسیر بی پر و بال توییم هر جا که روی چون سایه دنبال توییم
2 گر خسته شدی ز راه، دل مرکب توست حمال تو و ملک تو و مال توییم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **