1 افسوس که رفت عمر و حاصل هیچ است حق داده ز دست و کار باطل هیچ است
2 گر هست جز ابر عمل نیک و بهست پس حاصل امید تو ایدل هیچ است
1 فرخنده باد مقدم عید خجسته فر بر روزگار دولت دارای بحر و بر
2 فرمانده بسیط زمین سرور زمان سلطان وجیه دولت و دین شاه دادگر
1 منت ایزد را که دیگر باره بی هیچ انقلاب بر سر اهل خراسان سایه گسترد آفتاب
2 تا ابد نتوان ادای شکر این کردن که باز مسند عزت مشرف شد بشاه کامیاب
1 این سعادت بین که باز اهل خراسان یافتند وین کرامت بین که از تأیید یزدان یافتند
2 بودشان از آتش محنت جگرها تافته چون خضر در ظلمت غم آب حیوان یافتند