1 دردیست اجل که نیست درمان او را بر شاه و وزیر هست فرمان او را
2 شاهی که بحکم دوش کرمان می خورد امروز همی خورند کرمان او را
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور
1 هر که چون روی تو رویی دارد سر بسر راحت دنیی دارد
2 هر که دارد دهن و زلف و خطت کوثر و سدره و طوبی دارد