حریف عیش جهان بی دماغ می از حزین لاهیجی غزل 400

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حریف عیش جهان بی دماغ می ماند

1 حریف عیش جهان بی دماغ می ماند پیاله می رود از دست و داغ می ماند

2 چنین که عشق زند ره، فقیه و زاهد را کدام مرد، به کنج فراغ می ماند

3 ز خوی آتش عشق غیور، بوالعجب است که آشیانهٔ بلبل به باغ، می ماند

4 چنان ز زلف تو آشفته است خاطر من که بوی نافه به موی دماغ می ماند

5 به سفله، عالم افسرده، باد ارزانی خزان چو گشت، گلستان به زاغ می ماند

6 چو آمدی ز رخت باغ سرخ رو گردید ز رفتنت به کف لاله، داغ می ماند

7 من از حریص شرابی، کفم تهی ست حزین خوش آنکه درد مِی اش در ایاغ می ماند

عکس نوشته
کامنت
comment