عیش ما داریم کز از حکیم نزاری قهستانی غزل 921

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

عیش ما داریم کز شادی و شیون فارغیم

1 عیش ما داریم کز شادی و شیون فارغیم کار ما رانیم چون از کار کردن فارغیم

2 راست چون سرویم آزاد و مجرّد لاجرم هم ز بستان ایمنیم و هم ز بهمن فارغیم

3 خواه گو آرام گیر و خواه گو بدرام باش هر چه هست از گردشِ گردونِ توسن فارغیم

4 گردن از بارِ سرِ ما جور بر جان می‌نهاد ما سر اندر باختیم از ننگِ گردن فارغیم

5 در هوایِ نورِ خورشیدِ محبّت ذرّه‌وار از مقام و جایْگاه و رکن و مسکن فارغیم

6 نفس را سر کوفتیم و عقل را بر در زدیم شکر حق را هم ز دزد و هم ز رهزن فارغیم

7 مردمان ما را به جهل از مرگ ترسانند و ما گرنه چون خضریم خصرآسا زِ مردن فارغیم

8 یارِ ما جایی دگر دارد نشیمن سال‌هاست منّت ایزد را که از غم خانه‌ی تن فارغیم

9 گلشن و گلخن به معنی دوزخ و خلدست و ما چون نزاری هم زِ گلشن هم زِ گلخن فارغیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر