- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 احمد مرسل ز خاک مکه چون هجرت گزید مدتی آن خطه بود انگشت نومیدی گزان
2 باز چون باز آمد از اقبال میمون موکبش تازه شد چون در سحرگاهان گل از باد بزان
3 بلخ را پیروز شاه احمد همان هجرت نمود تا فروبارید از هم همچو برگ اندر خزان
4 باز چون در ظل عالی رایتش آرام یافت زنده شد بار دگر چون از صبا شاخ رزان
5 شکر یزدان را که شد آباد و خرم تا به حشر قبهٔ اسلام ازین و کعبهٔ اسلام از آن