1 اهل عطا کسی است که فضلی بود در او نبود هر آن عطا که بدین کس دهی خطا
2 ناکس بود کسی که در او هیچ فضل نیست ناکس بود کسی که به ناکس دهد عطا
1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او
2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او
1 ننویسی جواب نامه من نامه من نیرزدت به جواب
2 ای عجب فضل تو روا دارد کز لب تشنه بار گیرد آب