1 آهم چو جوش زد، دل ناشاد بشکند چون شیشه ی حباب که از باد بشکند
2 نزدیک شد که ناخن شوقم به بیستون بازار تیز تیشه ی فرهاد بشکند
3 هرجا کرشمه شیوه ی تعلیم سر کند شاگرد تخته بر سر استاد بشکند
4 این بیضه ی دو زرده که خوانندش آسمان گر دل بود، ز بیضه ی فولاد بشکند
5 هرگاه پا شکسته شدم در قفس سلیم بالم دگر برای چه صیاد بشکند