- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه تا برخاست از دل اشک غلتان میشود چون هوا گیرد بخار از بحر باران میشود
2 شد ریاضت قوت روح ما که شمع بزم را هر قدر میکاهد از تن روزی جان میشود
3 چون طلوع صبح کز فیض جهان روشن میشود گر تو لبخندی کنی عالم گلستان میشود
4 ای دل از کوچکنهادیهای خصم ایمن مباش یک شرر آتشفروز صد نیستان میشود
5 ساغر گل را چو باد صبح در گرد آورد گلستان عشرتگه پیمانهنوشان میشود
6 روشن این معنی بود از ماه همچون آفتاب هرکه شد از خود تهی لبریز جانان میشود
7 داد دل خود را بسیل اشک و از مژگان بریخت واصل عمان چو گردد قطره عمان میشود
8 این به طور آن غزل جویا که سابق گفته است «جای دندان سخت چون گردید دندان میشود»