جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

آه تا برخاست از دل اشک از جویای تبریزی غزل 483

غزل 483 ام از 1266 غزلیات

آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود

1 آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود چون هوا گیرد بخار از بحر باران می‌شود

2 شد ریاضت قوت روح ما که شمع بزم را هر قدر می‌کاهد از تن روزی جان می‌شود

3 چون طلوع صبح کز فیض جهان روشن می‌شود گر تو لبخندی کنی عالم گلستان می‌شود

4 ای دل از کوچک‌نهادی‌های خصم ایمن مباش یک شرر آتش‌فروز صد نیستان می‌شود

5 ساغر گل را چو باد صبح در گرد آورد گلستان عشرتگه پیمانه‌نوشان می‌شود

6 روشن این معنی بود از ماه همچون آفتاب هرکه شد از خود تهی لبریز جانان می‌شود

7 داد دل خود را بسیل اشک و از مژگان بریخت واصل عمان چو گردد قطره عمان می‌شود

8 این به طور آن غزل جویا که سابق گفته است «جای دندان سخت چون گردید دندان می‌شود»

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود

شاعر شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود چه کسی است ؟

شاعر شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود جویای تبریزی می باشد.

شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود چیست ؟

قالب شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود غزل است

مضمون اصلی شعر آه تا برخاست از دل اشک غلتان می‌شود چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر