آه کامسال آسمان از ملک‌الشعرا بهار قطعه 430

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین

1 آه کامسال آسمان در خطهٔ افغان زمین بر رخ روشندلان باب فغان مفتوح کرد

2 پادشاهی دادگستر را به تیر ظالمی کشت و قلب عالمی را زین عزا مجروح کرد

3 در عزای شاه غازی بود دل‌ها داغدار مرگ «‌مستغنی‌» ز نو آن داغ را مقروح کرد

4 شهسواری از ادب گم شد که با تیغ زبان پیشتاز جهل را از پشت زین مطروح کرد

5 هست مستغنی‌، علی‌رغم فلک‌، باقی به‌دهر در فنایش چرخ باری حرکتی مذبوح کرد

6 گرچه ازگرداب هستی رست مستغنی ولیک اشک چشم دوستان را رشک سیل نوح کرد

7 عاقبت‌، چون مادح پیغمبر و اصحاب بود مدح‌خوانان روح او عزم در ممدوح کرد

8 در عزایش گرچه کلکم قطعهٔ مجمل سرود در فراغش لیک روحم ندبهٔ مشروح کرد

9 بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک بهار عاقبت «‌مستغنی‌» بی «‌دل‌» وداع «‌روح‌» کرد

عکس نوشته
کامنت
comment