- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان وز وفاتش تیره شد عالم بچشم خاص و عام
2 ناگهان پرواز کرده روز یاران شد سیاه آفتاب زندگی چون آمدش برطرف بام
3 از شراب مرگ بیخود گشت تا صبح نشور آه ازین صهبا که گردون ریختش غافل بجام
4 سادس شهر ربیعالاول از دور فلک بود کامد صبح روز زندگی او را بشام
5 صد دریغ از گوهر پاکش که غافل بر زمین چون نگین از خاتم هستی فتاد آن نیکنام
6 دوستداران را ز داغ رحلت او شد بچشم چون رگ یاقوت مژگانها ز اشک لعلفام
7 چون خدا میخواست مدفون کرد آن قدس سرشت در جوار آن حضرت خیرالانام
8 حق تعالی کرد یاری و روان سوی نجف نعش پاکش شد پس از مردن باغز از تمام
9 الغرض چون نعش او از یاری حق شد روان سوی درگاه خدیو کشور ناموس و نام
10 خواستم مشتاق تاریخ وفاتش از خرد گفت شد حاجی به درگاه شه عالیمقام