1 پیری ز وجود من برون برد آن لطف و صفا و آن ظریفی
2 پیری و جوانی این دو در من این کرد بهاری آن خریفی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ستم کردست بر جانم سر زلف ستمکارش نبینم جز جفا شغلش ندانم جز جفا کارش
2 اگرچه با ستمکاران نیامیزند جان و دل مرا آرام جان آمد سر زلف ستمکارش
1 رویت از روم نشان دارد و زلفت زحبش نکند عیش مرا جز حبش و روم تو خوش
2 خانه من ز جمال تو چو فردوس شده است خانه فردوس شود با صنم حورا فش
1 وقت بهار نو صفت نو بهار کن خانه ز گل چو بتکده قندهار کن
2 پی بانگار خوش طرب اندر بهار نه می با نگار خوش طرب اندر بهار کن
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **