پیری به راه حرص نتابد عنان از حزین لاهیجی غزل 824

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

پیری به راه حرص نتابد عنان من

1 پیری به راه حرص نتابد عنان من تن در نمی دهد به کشاکش کمان من

2 افسرده دل تر از دیم امّا توان نمود سیر بهاری از مژهٔ خون فشان من

3 صرصر چه در خرابی من اضطراب داشت؟ بر شاخ گل نبود گران آشیان من

4 در ناشنیدن سخن خلق نشئه هاست گوش گران من شده رطل گران من

5 آیینه عرض جوهر خود تا به کی دهد؟ چون تیغ از غلاف درآ، دلستان من

6 باشد بریدن از سگ کوی تو مشکلم مغز وفاست در قلم استخوان من

7 غمّاز را چه آگهی از راز من حزین ؟ بر لب نمی رسد نفس ناتوان من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر