1 پیری دیدم ز نقش هستی ساده قفل همه مشکلات را بگشاده
2 گفتم که اراده چیست ای آزاده فرمود که ترک ما علیه العاده
1 ای چو گلت جیب به چنگ خسان دامن صحبت بکش از ناکسان
2 گر چه ز آغاز گشادت دهند عاقبت الامر به بادت دهند
1 چون سلامان از حکیم اینها شنید بوی حکمت بر مشام او وزید
2 گفت ای جان فلاطون از تو شاد صد ارسطو زیر فرمان تو باد
1 روی در بغداد کرد اعرابیی در تمنای غنیمت یابیی
2 بعد چندین روز بار انتظار بر سر خوان خلیفه یافت بار