1 ای دل اگرت بصیرت حق بین است پیوسته براق همّتت در زین است
2 چون مور میان ببند در خدمت خلق کان ملک سلیمان که شنیدی این است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای ماه زحسن خلق تو یافته بهر پر مشک زباد خُلق تو جملهٔ دهر
2 در هر دو جهان کجا توان بود این قهر کان آب حیات را بکشتند به زهر
1 از دل همه ساله درد حاصل باشد از درد گزیر نیست چون دل باشد
2 و آن را که زدرد بی نصیب است چو من هم دل باشد ولیک غافل باشد
1 گر کِشتهٔ ما غم آورد غم دِرَویم گر بهرهٔ ما درد بود درد خوریم
2 در کار خدا مرا تصرّف نرسد امروز درآمدیم و فردا برویم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به