- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز چه شد که با من او هیچ سخن نمیکند ور گله ازو کنم گوش به من نمیکند
2 رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو یاد دگر ز صحبت یار کهن نمیکند
3 بیتو ز بس فتادهام از نظر جهانیان آینه گر شوم کسی روی به من نمیکند
4 کس نکند جز آشنا فهم زبان آشنا از چه به من نگاه او هیچ سخن نمیکند
5 در ره لشکر غمت کیستم آنکه خانهام بسکه خراب شد در او جغد وطن نمیکند
6 زآنچه ز محنت وطن میکشم آگه ار شود مرغ اسیر در قفس یاد چمن نمیکند
7 مژده وصل او اگر در ته خاک بشنود روز جزا کسی برون سر ز کفن نمیکند