آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی
آشفتهٔ شیرازی

باز دامان که زداین آتش از آشفتهٔ شیرازی غزل 18

غزل 18 ام از 1259 غزلیات

باز دامان که زداین آتش سودای مرا

1 باز دامان که زداین آتش سودای مرا که بود شور دگر این دل شیدای مرا

2 زلف بر آتش رخسار تو دامان میزد مشتعل کرد از آن آتش سودای مرا

3 یار خورشید و تو خفاش و منش حربایم زاهد انکار مکن دیده بینای مرا

4 باغبانا زگل و سرو کناری گیری گربه بینی بچمن نو گل رعنای مرا

5 نای بربندد و برگل نکشد نغمه هزار گر دهد گوش بسودای تو غوغای مرا

6 گفتمش از بت و زنار ندارم خبری گفت بر چهره ببین زلف چلیپای مرا

7 آتش عشق تو سرزد زگریبانم دوش سوخت چو شمع سحرگاه سراپای مرا

8 باز دیوانه و زنجیری زلفین تو شد تا چه افتاد دگر این دل دانای مرا

9 غیر از آن زلف که بر گردن دل سلسله بست کی کس آشفته برنجیر کشد پای مرا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا

شاعر شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا چه کسی است ؟

شاعر شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا آشفتهٔ شیرازی می باشد.

شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا چیست ؟

قالب شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا غزل است

مضمون اصلی شعر باز دامان که زداین آتش سودای مرا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر