باز این سر بی سامان، از امیر شاهی سبزواری غزل 49

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

باز این سر بی سامان، سودای کسی دارد

1 باز این سر بی سامان، سودای کسی دارد باز این دل هرجایی، جایی هوسی دارد

2 از کنج غمش دیگر، در باغ مخوان دل را کان مرغ که من دیدم، خو با قفسی دارد

3 هر کس بهوای دل، دارد به جهان چیزی مائیم و دل ویران، آن نیز کسی دارد

4 شبها سگ کویش را، رحمی نبود بر من خوش وقت اسیری کو، فریادرسی دارد

5 از کوی بتان شاهی، کم جو ره برگشتن کاین بادیه همچون تو، آواره بسی دارد

عکس نوشته
کامنت
comment