- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز این دیوانه ی بگسسته بند فاش میگوید بآواز بلند
2 در همه عالم نبینم غیر دوست چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست
3 کافر است این عاشق شوریده حال ای مسلمانان کافر کش تعال
4 اقتلونی کیف ماشاء الحبیب والطرحونی اینما جاء الحبیب
5 عشق اگر کفر است بیشک کافرم گر کشی کافر بکش من حاضرم
6 طایری را از قفس آزاد کن خاطر غمدیده ای را شاد کن
7 مرغ دامی را سوی بستان فرست تشنه کامی را بر عمان فرست
8 من نمیگویم که عاشق کافراست عاشقی از کافری آنسوتر است
9 کافرم ترسم اگر از کشتنم بنده ی شاهم نه در بند تنم
10 این تن خاکی قرین خاک به دور ازین ناپاک جان پاک به
11 این سرادر خورد ویران کردن است این قفس شایسته ی بشکستن است
12 مرغ را خوشتر چه باشد از چمن زندگی تن بود زندان من
13 جان سلیمان است و این دل خاتم است که بر او نفشی ز اسم اعظم است
14 وین تن مشؤومم آن دیو لعین کز سلیمان در ربودستی نگین
15 آن حواس باطن و ظاهر همه امر وی را گشته فرمانبر همه
16 مرگ کو تاداد جان گیرد ز تن خاتم جم را ستاند ز اهرمن