باز این دیوانه ی بگسسته از نشاط اصفهانی مثنوی 33

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

باز این دیوانه ی بگسسته بند

1 باز این دیوانه ی بگسسته بند فاش میگوید بآواز بلند

2 در همه عالم نبینم غیر دوست چیست عالم، نیست عالم گرنه اوست

3 کافر است این عاشق شوریده حال ای مسلمانان کافر کش تعال

4 اقتلونی کیف ماشاء الحبیب والطرحونی اینما جاء الحبیب

5 عشق اگر کفر است بیشک کافرم گر کشی کافر بکش من حاضرم

6 طایری را از قفس آزاد کن خاطر غمدیده ای را شاد کن

7 مرغ دامی را سوی بستان فرست تشنه کامی را بر عمان فرست

8 من نمیگویم که عاشق کافراست عاشقی از کافری آنسوتر است

9 کافرم ترسم اگر از کشتنم بنده ی شاهم نه در بند تنم

10 این تن خاکی قرین خاک به دور ازین ناپاک جان پاک به

11 این سرادر خورد ویران کردن است این قفس شایسته ی بشکستن است

12 مرغ را خوشتر چه باشد از چمن زندگی تن بود زندان من

13 جان سلیمان است و این دل خاتم است که بر او نفشی ز اسم اعظم است

14 وین تن مشؤومم آن دیو لعین کز سلیمان در ربودستی نگین

15 آن حواس باطن و ظاهر همه امر وی را گشته فرمانبر همه

16 مرگ کو تاداد جان گیرد ز تن خاتم جم را ستاند ز اهرمن

عکس نوشته
کامنت
comment