- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد
2 لطفی کن و تیری دگرم سوی دل انداز کان تیر نخستین که زدی بر جگر افتاد
3 پرسیدن باران کهن رسم قدیم است چونست که در عهد تو این رسم برافتاد
4 معذور بود یارم اگر دیر بپرسید کز کوی وفا خانه او دورتر افتاد
5 شاید که بروبد همه سرو خرامان زان سایه که از قد تو بر رهگذر افتاد
6 گفتم جوابی نه کم از گفته سعدی بل کاین دو غزل خوبتر از یکدگر افتاد
7 این لاف نه در خورد کمال است ولیکن با رستم دستان برند هرکه درافتاد