باز این دل غمدیده به دام از کمال خجندی غزل 327

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد

1 باز این دل غمدیده به دام تو در افتاد بس مرغ همایون که به تیر نظر افتاد

2 لطفی کن و تیری دگرم سوی دل انداز کان تیر نخستین که زدی بر جگر افتاد

3 پرسیدن باران کهن رسم قدیم است چونست که در عهد تو این رسم برافتاد

4 معذور بود یارم اگر دیر بپرسید کز کوی وفا خانه او دورتر افتاد

5 شاید که بروبد همه سرو خرامان زان سایه که از قد تو بر رهگذر افتاد

6 گفتم جوابی نه کم از گفته سعدی بل کاین دو غزل خوب‌تر از یکدگر افتاد

7 این لاف نه در خورد کمال است ولیکن با رستم دستان برند هرکه درافتاد

عکس نوشته
کامنت
comment