-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت سوک ما سورشد امروز کزین سو بگذشت
2 برگذشت ازمن بیدل جگرم خون شد و باز قطره ام قطره بچشم آمد و از رو بگذشت
3 دیر شد منتظران را، که ببینند آن روی دیر دیر آمد و از کوچه ما زو بگذشت
4 صوفی ما همه شهر بپهلو گردید مگرش یار گران مایه ز پهلو بگذشت
5 همه در چهره زیبای تو ظاهر دیدم هر چه در خاطر از اندیشه نیکو بگذشت
6 ساحران در عجب افتند، اگر شرح دهم آن چه بر جانم از آن غمزه جادو بگذشت
7 در سحر بوی سر زلف تو آورد صبا قاسمی بوی تو بشنید، بر آن بو بگذشت