باز شوری بمحلت زد، ازین از قاسم انوار غزل 203

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت

1 باز شوری بمحلت زد، ازین کو بگذشت سوک ما سورشد امروز کزین سو بگذشت

2 برگذشت ازمن بیدل جگرم خون شد و باز قطره ام قطره بچشم آمد و از رو بگذشت

3 دیر شد منتظران را، که ببینند آن روی دیر دیر آمد و از کوچه ما زو بگذشت

4 صوفی ما همه شهر بپهلو گردید مگرش یار گران مایه ز پهلو بگذشت

5 همه در چهره زیبای تو ظاهر دیدم هر چه در خاطر از اندیشه نیکو بگذشت

6 ساحران در عجب افتند، اگر شرح دهم آن چه بر جانم از آن غمزه جادو بگذشت

7 در سحر بوی سر زلف تو آورد صبا قاسمی بوی تو بشنید، بر آن بو بگذشت

عکس نوشته
کامنت
comment