-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز خون دلم از دیده روان خواهد شد چشمم از هر مژه خونابه فشان خواهد شد
2 هست مقصود دلت آنکه بمیرم ز غمت هر چه مقصود دل توست چنان خواهد شد
3 بس که خونین کفنان داغ تو بر دل رفتند همه صحرای عدم لاله ستان خواهد شد
4 دید در کودکیت پیری و گفت این روزی فتنه عالم و آشوب جهان خواهد شد
5 شکل بالا بنما گر چه شب تنهایی در دلم ناوک و در سینه سنان خواهد شد
6 خون من جای دگر ریز که چون در کویت کشته افتم همه را بر تو گمان خواهد شد
7 هر که دید از رخ تو خرم و خوش جامی را گفت کین پیر دگرباره جوان خواهد شد