-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز عشق آمد و کار دل ازو مشکل شد هر چه تدبیر خرد بود همه باطل شد
2 خواستم عشق بتان کم شود، افزون گردید گفتم: آسان شود این کار، بسی مشکل شد
3 پای هر کس، که بسر منزل عشق تو رسید آخرالامر سرش خاک همان منزل شد
4 اشک، چون راز دلم گفت، فتاد از نظرم با وجودی که بصد خون جگر حاصل شد
5 آن سهی سرو، که میل دل ما جانب اوست یارب! از بهر چه سوی دگران مایل شد؟
6 غم نبود آن: که مرادی بتغافل میکشت غم از آنست که: امروز چرا غافل شد؟
7 شب وصل تو هلالی قدح از دست نداد مگر از جام لبت بیخود و لایعقل شد؟
8 اهل عیشند، هلالی، همه رندان، لیکن زان میان گوشه اندوه مرا منزل شد