بازم از دیده در بار از ابن یمین فریومدی غزل 103

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

بازم از دیده در بار گهر می‌آید

1 بازم از دیده در بار گهر می‌آید لعل‌فام است مگر خون جگر می‌آید

2 تیر مژگان که زند ترک کمان ابروی من پیش پیکان وِیَم سینه سپر می‌آید

3 هر زمانی که تصور کنم آن روی چو مه جانم از بهر تماشاش به در می‌آید

4 منتظر بر سر راهم شب و روز و مه و سال تا از آن سو که تویی هیچ خبر می‌آید

5 پای‌بوسی ز تو می‌خواهم اگر دست دهد سهل باشد اگرم عمر به سر می‌آید

6 طوطی جان من خسته هوای تو کند سوی آن پسته خندان به شکر می‌آید

7 کر قمر آن رخ زیباست نگویی که چرا در کم و کاست تنم همچو قمر می‌آید

8 کیمیا عشق ترا دانم و بس کز اثرش سیمم از دیده بر این روی چو زر می‌آید

9 کوش در آینه روی چو ماهت از زنگ کز دل ابن یمین آه سحر می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment