-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز در کوی مغان عاشق مستم جایی نی ز خویشم خبر و نی ز کسم پروایی
2 ای که رسوایی من میطلبیدی خوش باش که ز عشقت نتوان یافت چو من رسوایی
3 مست در دیر بهر نغمه که از عشق کشند دستی افشانم ازان حالت و کوبم پایی
4 خواریم بین که به بزم دگران باید شد آرزو گر شودم صحبت بزم آرایی
5 پیر و برنا اگرم طعنه زنانند چه عیب؟ من که پیرانه سرم شیفته برنایی
6 یار با غیر کشد باده بگو من چه کشم جز به بد حالی خود ناله واویلایی
7 فانیا نیست به جز تفرقه ز ابنای زمان گر کشی رخت به سر حد فنا آسایی