-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز از غم رقیه دل پر ز آه کردم چون یاد گفتگویش با نعش شاه کردم
2 گفت ای سر از فراغت جان را تباه کردم امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم
3 بابا بگیر دستم دیگر ز پا فتادم از بس که وصل رویت بر خویش وعده دادم
4 شکر خدا که گردید آخر روا مرادم دوشینه پیش رویت آئینه را نهادم
5 اینگونه بیوفیی از تو گمان نبودم پیش از جدایی تو ای کاش مرده بودم
6 تا طعنه یتیمی از کس نمیشنودم هر صبح فکر رویت تا شامگه نمودم
7 میخواستی ز اول از من جدا نگردی تا من نمیکشیدم ز اطفال رنگ زردی
8 دردی به سینه دارم اما چگونه دردی تو آنچه دوش کردی از تیر غمزه کردی
9 آن شب که در ره شام راست به نیزه دیدم با آن نگاه حسرت آه از جگر کشیدم
10 پنهان ز خوف اعدا سوی تو میدویدیم صد گوشمال خوردم تا یک سخن شنیدم
11 برگو یزید کافر دیگر به ما ببخشد سجاد را به غربت زین ابتلا ببخشد
12 برماستم کند بس گوید خدا ببخشد خواجه به روز محشر جرم مرا ببخشد
13 شاها به ماتم تو شب تا سحر نخفتم درد دلم تو دانی دیگر به کس نگفتم
14 چون (صامت) در عزایت در مقال سفتم در عاشقی فروغی من هر غزل که گفتم