حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی
حکیم نزاری قهستانی

باز دیدم خویشتن از حکیم نزاری قهستانی غزل 275

غزل 275 ام از 1607 غزلیات

باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست

1 باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست آبِ حیوان نوش کردم بر جمالِ رویِ دوست

2 دست در کش خفته لب بر چشمۀ حیوان یار طوقِ گردن کرده مار حلقۀ گیسویِ دوست

3 در غلط می افکنم خود را و می گویم به دل کاین منم بارِ دگر بنشسته هم زانویِ دوست

4 دوش در زنجیرِ زلفش داشتم تا صبح دست باز می جستم دل از یک یک شکنجِ موی دوست

5 چشم برکردم دلِ گم بوده را دیدم به حبس معتکف بنشسته بر طاقِ خمِ ابرویِ دوست

6 گفتمش ای دل بیا گفتا نمی بینی خموش در کمان پیوسته تیرِ غمزۀ جادویِ دوست

7 طاقتِ خونِ جگر خوردن ندارم در فراق من دگر جایی نخواهم رفت از پهلوی دوست

8 دشمنم گوید نزاری گوشۀ عزلت گزین تا توانم هست خواهم کرد جست و جوی دوست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست

شاعر شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست چه کسی است ؟

شاعر شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست حکیم نزاری قهستانی می باشد.

شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست چیست ؟

قالب شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست غزل است

مضمون اصلی شعر باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.