1 افضل عالم حکیم ای آنکه رای روشنت در شب تاریک فکرت موی بشکافد همی
2 فرقهای بر گفته ابن حسام آشفتهاند باز جمعی را زبان از اوحدی لافد همی
3 چون تویی در شعر و نقد شاعری استاد وقت نیک بنگر تا درین شانه که به بافد همی
1 مرا چو یاد خراسان گذر کند بضمیر ز خون دیده کنم همچو لاله برگ زریر
2 چنانم آتش دل بر فلک زبانه زند که یک شرر بود از شعله هاش چرخ اثیر
1 شاه جهان چو پای فرا پیش صف نهاد دشمن برای تیر وی از جان هدف نهاد
2 دارای دین طغایتمور خان که بر دلش ایزد بروز کین رقم لاتخف نهاد
1 امیری کو سزای گاه باشد محمد بیک ارغونشاه باشد
2 جهانداری که از اورنگ شاهی چو بر گردون گردان ماه باشد