پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از آذر بیگدلی غزل 74

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین نمی‌ماند

1 پس از کشتن، نه بر سر قاتلم از کین نمی‌ماند چو میرد کس، طبیبش بر سر بالین نمی‌ماند!

2 ز خسرو تلخ شد فرهاد را چون کام، دانستم که شیرین کام خسرو نیز از شیرین نمی‌ماند

3 به روی من که بودم باغبان، در بستی و غافل که در باغت گل از بسیاری گلچین نمی‌ماند

4 خطر دارد دل و دین هر دو در عشق تو؛ می‌دانم مرا گر دل نماند امروز، فردا دین نمی‌ماند

5 دو روزی گر ز من رنجد سگ کویت، نیم غمگین که هرگز دوستان را در دل از هم کین نمی‌ماند

6 شب هجرت ندارم دوستی بر سر چو بیماری که روز مرگ، هیچش دوست بر بالین نمی‌ماند

عکس نوشته
کامنت
comment