1 پس از مدتی در میان آمدم به سررشتهی امتحان آمدم
2 شد این خوی وحشت به الفت بدل به تعلیم یاری فرشته محل
3 چو داد از عذاب الیمم خلاص دلیلِ رهم شد به مردان خاص
4 نهادم قدم در مقام صفا وزان علتم حاصل آمد شفا
1 ای جانِ به لب رسیده بشتاب خود را و مرا به نقد دریاب
2 دل رفت و تو نیز بر سر پای اندیشه نمی کنی در این باب
1 کار ما بیرون شد از ساز و نوا وقت تجرید است و کنج انزوا
2 آسمان ما را در اقصای زمین یک زمان خوش دل نمی دارد روا
1 کاش برون آمدی یوسف ما از نقاب تا به ملامت حسود بیش نکردی خطاب
2 نی چه حدیث است نی ما که و یوسف کدام شب پره و احتمال در نظر آفتاب