1 به علم کوش هلالی که عاقبت چو هلال بلند مرتبه گردی، فلک مقام شوی
2 نهفته از نظر خلق باش ماه به ماه گرت هواست که منظور خاص و عام شوی
3 خمیده قامت و زار و نزار شو، یعنی چو ماه نو، کم خود گیر، تا تمام شوی
1 وه! چه عمرست که در هجر تو بردم عاقبت؟ جان شیرین را بصد تلخی سپردم عاقبت
2 گر شکایت داشتی از ناله و درد سری رفتم و درد سر از کوی تو بردم عاقبت
1 دل چه باشد کز برای یار ازان نتوان گذشت یار اگر اینست، بالله می توان از جان گذشت
2 از خیال آن قد رعنا گذشتن مشکلست راست میگویم، بلی، از راستی نتوان گذشت
1 من کیم بوسه زنم ساعد زیبایش را؟ گر مرا دست دهد بوسه زنم پایش را
2 چشم ناپاک بر آنچهره دریغست، دریغ دیده پاک من اولیست تماشایش را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به