-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حبذا دارالحدیثی کز معالی و شرف زیبد ار دارد بمهر و مه شرف
2 بسکه در شاهوار از بحر طبع مصطفی جمع شد دروی ز گوهر پر بر آمد چون صدف
3 چون امام جمله اصحابش حدیثی پی فکند شد ز لطف طبع گوهربار اوکان لطف
4 افضل عالم حکیم الدین که از مرآت ماه صیقل رأیش زداید در زمان زنگ کلف
5 آنکه باشد تا قیامت زو سلف را اشتهار و آنکه نبود جز بذات او مباهات خلف
6 اینچنین خیری جمیل و اینچنین اجری جزیل آمد از اقبال دستور جهان او را بکف
7 صاحب اعظم علاء ملک و دین کز حادثات رأی ملک آرایش آرد عالمی را در کنف
8 آن کریمی کز حیای ابر نیسان کفش کان بدل بر سنگ دارد بحر پوشد رخ بکف
9 از شکوه شاهباز همتش سیمرغ چرخ همچو بوتیمار باشد دائما اندر اسف
10 کلک دربارش چو بربندد میان در ضبط ملک جان اعدا افکند چون مال غارت در تلف
11 چون ز رأی اوست نظم ملک و دین تا حشر باد سروران ملک و دین بر پای پیشش صف به صف
12 ذال و لام و با ز هجرت وز رجب بود آنکه داشت خاطر ابن یمین بر نظم این گوهر شعف