1 پرهیز کن ز صحبت اصحاب لوم از آنک گردند از لئام کریمان اثر پذیر
2 همصحبت کریم شو ار بایدت کرم زیرا که طبع میشود از طبع خوی گیر
3 گیرد صبا ز هر چه بر او بگذرد نصیب از جیفه گند گیرد و بوی خوش از عبیر
1 ایصاحبی که همت بی منتهای تو آئین جود می ندهد یکزمان ز دست
2 بگشاد کار خلق جهان کلک لاغرت ز آندم که بر مصالح خلقان میان ببست
1 توئی که سایه زلفت شعار خورشیدست غبار خط تو نقش و نگار خورشیدست
2 فروغ روی تو کز لطف آب ازو بچکد چو آتش است که در چشمه سار خورشیدست
1 هر تن که خدای را بجانی ارزد باید که ترا نیز بنانی ارزد
2 از لطف تو گر غمزده ئی شاد شود نزد خرد این ملک جهانی ارزد