ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرور از جامی غزل 440

ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرور

1 ابشروا اذ لاح من نجد مقامات السرور منزل سلمی و اطلالش نمایان شد ز دور

2 باد آن ربع و دمن خوش می کند جان را مشام بر عبیر و مشکش افتاده ست پنداری عبور

3 گوشه برقع ز طرف طلعت رخشان کشید اینک اینک زان طرف لامع هزاران برق نور

4 زودتر آنجا رسانیدم که چون نزدیک شد منزل جانان دگر مشکل توان بودن صبور

5 غایب از خود ناشده چون پیش او حاضر شوم نیست جز غیبت ز خود سرمایه ذوق حضور

6 اشک ریزان می روم اما کجا یابد رواج پیش آن دریای شیرین چند قطره آب شور

7 بر درش جامی چه خرسندی دهد یک روزه طوف ما تسلینا و لو طفنا الی یوم النشور

عکس نوشته
کامنت
comment