1 ابریست مطیر دست طاهر کز پاشش گوهرش کمی نیست
2 آن خواجه آسمان مثابت کش شبه و نظیر در زمی نیست
3 در طوس مقام او دریغ است کآنجا اثر ز مردمی نیست
4 گو بار سفر کند از آن بوم کاندر وی بومی خرمی نیست
5 بتوان خوردن هزار سوگند کاندر همه طوس آدمی نیست
1 الا یا مشعبد شمال معنبر بخاری بخوری و یا گرد عنبر
2 نه روحی ولیکن چو روحی مصفا نه نوری ولیکن چو نوری منور
1 گر تو پنداری که عشقم هر دم افزون نیست هست یا دلم در دوری روی تو پر خون نسیت هست
2 ور ترا شبهت بود کاندر فراقت بردلم هر شب از خیل عنا وغم شبیخون نیست هست
1 غم عشق تو یکدمم کم نیست مونسم بی رخ تو جز غم نیست
2 در تو یک جو وفا نماند و هنوز عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست