1 در باب تواضع آنچه دانی با خلق جهان بجای می آر
2 کافزوده کند ترا تواضع نزدیک کریم طبع مقدار
3 اما چو لئیم طبع باشد افتد ز تواضعت به پندار
4 بروی نظر از تکبر افکن و آن جزء ادب تمام بشمار
1 دوش نسیم سحر بادم مشک وز باد نزد من آمد مرا مژده جانبخش داد
2 گفت که دارای ملک خسرو جمشید فر آنکه مشید از اوست قاعده دین و داد
1 دوش رفتم از ره فکرت بر این نیلی حصار دیدمش فیروزه گون صرحی زمرد زرنگار
2 منزل اول به پیشم چست پیکی باز جست آنچنان کش بادگاه سیر بشکافد غبار
1 این منم یا رب که بختم پیشوایی میکند دولت بیگانه طبعم آشنایی میکند
2 آنچه محبوبست میجوید به من پیوستگی و آنچه دل زو میرمد از من جدایی میکند