1 جوانی کاشکی بیع و شرا بود که تا این جا شیرینش بها بود
2 جوانی خوش بهشتی بود فایز ندانم دوزخ پیری کجا بود؟
1 دلم در گوشه چشمش مکین است نشسته تا ابد منزل گزین است
2 دل فایز گرفته خوش مقامی بلی خوشدل دل کوثر نشین است
1 سحر چون زهره از مشرق برآمد نگارم همچو مه از در درآمد
2 ز فیض مقدم دلدار فایز بحمدالله شب هجران سرآمد
1 به رویش زلف اندر پیچ و تابست همان این اضطراب از التهابست
2 از آن فایز سیه فام است زلفش که دایم در جوار آفتابست