1 یک جهان تسلیم در یک پیرهن یک فلک توحید در یک طیلسان
2 خلق او مستغنی از اوصاف خلق خنجر خورشیدکی خواهد فسان
3 پردهپوشم بهروی از اوصاف خویش تا نهان ماند ز چشم ناکسان
4 ورنه خاموشی بسی اولیترست زانکه کار قلب ناید از لسان
1 بدا به حالت آن مجرمیکه روز حساب به قدر یک شب هجر تواشکنند عذاب
2 خوشا به حالت آن زاهدیکه در محشر به قدر یک دم وصل تواش دهند ثواب
1 هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود کارش ز تار زلف تو آشفتهتر بود
2 آشوب ملک شاهی و بیدادکار تست ترکی و ترک لابد بیدادگر بود
1 آراست عروسگل گلستان را آماده شو ای بهار بستان را
2 وقتستکه در سرود و وجد آرد شور رخگل هزار دستان را