1 دنیا که در آن خوبی و خرسندی نیست جائی که به مهر او دلی بندی نیست
2 چیزی که در آن بینی و بپسندی نیست ور هست به جز خان دماوندی نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر کس که ز روز بد بترسد باید نخورد غذای نفاخ
2 زیرا که چو نفخ از آن غذا خاست ناچار برون جهد ز سوراخ
1 غیر ذات الثلث والاثنین والهوافتح ذاک بالجمله
2 ث،ش ت-ق- ی ه- و- ا
1 زاهد چه بلائی تو که این رشته تسبیح از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد
2 خلق ار همه دنبال تو افتند عجب نیست یک بره ندیدم که ز سلاخ گریزد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به