- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جهانی تازه شد از فیض تو ای ابر نوروزی من لب تشنه را تا چند بهر قطره ای سوزی
2 سیه شد روز من زین غم که گیرم زلف شبرنگت نمی دانم که این دولت کیم خواهد شدن روزی
3 ز تاب خشم رخ افروختی و آتش زدی در من معاذالله اگر بار دگر این آتش افروزی
4 ز چشمت دلبری آموختی دل از همه بردی چه باشد کز لب جانبخش خود دلداری آموزی
5 سلیمانی به ملک نیکویی خاتم لب لعلت مبادا دیو را بر خاتم لعل تو فیروزی
6 مشو آهوی دام هر کس آن به کاندرین صحرا کمند همت اندازی و صید عزت اندوزی
7 ز چاک جیب جان جامی کنی گم نقد عمر آخر برآن چاک ار نه از دامان وصلش وصله ای دوزی