- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برون ران ای سوار شوخ و قلب صد سپه بشکن برافکن برقع از رخسار و قدر مهر و مه بشکن
2 گرفتی کشور جانها به سلطانی علم برکش تو را شد لشکر دلها سپاه پادشه بشکن
3 گشاد کار ما خواهی لب شکرفشان بگشا شکست حال ما جویی سر زلف سیه بشکن
4 به حسن خویش نازد مهر از بهر خدای ای مه مپوش آن عارض و بازار او هر چاشتگه بشکن
5 مرا آن شکل قلاشانه کشت آوه نمی دانم که فرمودش که دامن بر زن و طرف کله بشکن
6 سرم خود را برابر داشت با گوی تو تا دانی بزن چوگان و چون گویش جزای این گنه بشکن
7 ز جام لعل او جامی ازین پس بازگو رمزی اساس زهد شیخ و عهد پیر خانقه بشکن