کاملی بگذشت در از عطار نیشابوری مصیبت نامه 6

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

کاملی بگذشت در آتش گهی

1 کاملی بگذشت در آتش گهی چون بدید آتش زهش شد ناگهی

2 چون بهوش آمد رفیقی بر رسید کز چه مرغ عقلت از بر برپرید

3 گفت چون آتش بدیدم آن زمان برگشاد از حال خود آتش زفان

4 گفت هان تادر من از دون همتی ننگری از دیدهٔ بیحرمتی

5 زانکه چندانیم تاب وسوز هست وانگهی این هر شب و هر روز هست

6 ز تف و سوزی که من هستم دران مینپردازم بدین مشی خران

7 هرکه او درعشق چون آتش نشد عیش او درعشق هرگز خوش نشد

8 گرم باید مرد عاشق در هلاک محو باید گشت در معشوق پاک

9 در ره معشوق خود شو بی نشان تا همه معشوق باشی جاودان

عکس نوشته
کامنت
comment