نگاه گرم آتشپاره ای برد از حزین لاهیجی غزل 822

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من

1 نگاه گرم آتشپاره ای برد اختیار من بود در پنجه ی برق تجلّی، مشت خار من

2 شکوه بحر را در قطره گنجایی نمی باشد نمی دانم چه سان گنجیده جانان در کنار من

3 جگرهای جراحت دیده را شور قیامت شد سر زلفی به ناز افشانده گویی گلعذار من

4 به از جرم محبت نیست جرمی عشقبازان را به خونم دست و تیغی سرخ کن، زیبا نگار من

5 به هر دل جلوه ای مستانه دارد سرو ناز تو به هر سو یک جهان دیوانه داری، نوبهار من

6 نگاهت در کمین دارد کدامین زار خونین دل؟ کمان ناز را زه کرده ای، عاشق شکار من

7 حزین از روشنی با صبح محشر می زدی پهلو اگر می بود زلفش را، غم شب های تار من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر