-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دمی که باده عشترت بتان به جام کنند به نزد دردکشان ترک ننک و نام کنند
2 مدام خنده بدان می کشان زند ساغر که نان پخته خود را ز گریه خام کنند
3 شود چو دست تظلم دراز باز بر او عبث به حشر شهیدان وی قیام کنند
4 سبک تبسم زیر لب این بتان گه وصل حساب هجر دو صدساله را تمام کنند
5 مخوان بسوی بهشتم که رهروان رهش بهشت را به خود اول قدم حرام کنند
6 ز راحتی که به دام تو هست میترسم که مرغهای دگر آرزوی دام کنند
7 ز وصل حور فراموش کنند اهل جهان به خاک کوی تو روزی اگر که شام کنند
8 ز خال و زلف اگر دام و دانه نبود چگونه مرغ چو (صامت) به خویش رام کنند