-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نمودی جلوه ای شیرین شمایل در خیال من حنای پای گلگونت شود، خون حلال من
2 گرانی می کشد از تار کاکل، سرو ناز تو نداری طاقت بار دلی، نازک نهال من
3 به این ضعفی که نتوانم نمودن راست، قامت را کشیدی بر سرم تیغ جفا، ابرو هلال من
4 زتیغت بسمل من زخم دیگر آرزو دارد هلاک خویت ای بیدادگر، رحمی به حال من
5 تنم دل شد، دل من جان، بنازم همّتت ساقی به یک پیمانهٔ می، جام جم کردی سفال من
6 نمی یابد به جنت عاشق از قید غم آزادی نمی گردد زگلشن شاد، مرغ بسته بال من
7 حزین چون غنچه برلب می زنم مهرخموشی را مبادا در دلش رحم آورد عرض ملال من