زهی از خار خارت شعله در از حزین لاهیجی غزل 113

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

زهی از خار خارت شعله در جان، گلستان‌ها را

1 زهی از خار خارت شعله در جان، گلستان‌ها را ز لعلت، مهر خاموشی به لب، سوسن زبان‌ها را

2 بهار عارضت هر گوشه، صد بی‌خانمان دارد زدند آتش ز شوقت، عندلیبان آشیان‌ها را

3 نه در کنعان نه در بازار مصرت می‌توان دیدن بیابان گرد حیرت کرده شوقت، کاروان‌ها را

4 ندارد مطربی حاجت، سماع ما سبک‌باران به شور آرد نسیم آشنایی، نیستان‌ها را

5 اگر داری دل سختی، محبت نرم می‌سازد نهنگ عشق دردم می‌گدازد استخوان‌ها را

6 به کویت جذبهٔ شوق مرا، رهبر نمی‌باید برافکن پرده از عارض، یقین گردان گمان‌ها را

7 نهنگ عشق، دردم می‌گدازد استخوان‌ها را شتابم در فلاخن می‌نهد، سنگ نشان‌ها را

عکس نوشته
کامنت
comment