1 مهری به لب خود زن اگر مرد مهی گر نیکی، اگر بدی، که خاموش بِهی
2 خاموش حزین که از کلید سخنت جز قفل دهان، نمی گشاید گرهی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 زان پیش کز فراز در هفت خوان صبح پرچم گشا شود علم کاویان صبح
2 چشم ستارگان همه از شوق می پرند در رهگذار خسرو خاورستان صبح
1 مرغ شب پیشتر از آنکه برآرد آواز دل شوریده نوا، زمزمه ای کرد آغاز
2 می سرایید دل و کلفت آواز نبود ایمن از فتنه گریهای زبان غمّاز
1 ای نور دیده را به غبار تو التجا خاک درت به کعبهٔ دلها دهد صفا
2 چشم من است و دست تو یا معدن الکرم دست من است و دامنت، ای مظهر السّخا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **