1 جرعه ای ریز که تا چاره ی خمیازه کنیم بوسه ای ده که به آن لب نمکی تازه کنیم
2 بی نمک می شود آن چیز که پرشور شود فصل گل را ز پی می کشی اندازه کنیم
3 عقل و دین رفت، به زنجیر چه حاجت دل را یک ورق قابل آن نیست که شیرازه کنیم
4 به عدم نیست گذر قاتل ما را، تا چند همچو منصور وطن بر سر دروازه کنیم؟
5 قصه ی زلف کهن گشت سلیم، آن بهتر که ز وصف خط مشکین، سخن تازه کنیم
دیدگاهها **