ببرد آرام و صبر از از عمادالدین نسیمی غزل 290

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

ببرد آرام و صبر از من پری پیکر دلارایی

1 ببرد آرام و صبر از من پری پیکر دلارایی چه باشد چاره کارم؟ نمی دانم، دل آرایی

2 ز سودای سیه چشمان مکن عیب من، ای ناصح که در سر می پزد هرکس، بقدر خویش سودایی

3 حدیث طوبی، ای دانا! برو بگذار با فردا که در سر دارم این ساعت، هوای سرو بالایی

4 به چشم سر توان دیدن خدا را در رخ خوبان سر دیدار اگر داری طلب کن چشم بینایی

5 مرا چون تن ز جان، ای جان! مدار امروز دور از خود (که پیوند تو با جانم نه امروز است و فردایی)

6 (نگنجم در همه عالم من بی مسکن مسکین) چو خاکم بر سر کویت، سعادت گر دهد جایی

7 گرفت از روی چون ماه تو اشکم رنگ گلگونی چه رنگ است این، کز او گیرد چنین رنگ آب دریایی

8 سواد طوطی خطت زبان نطق می بندد عجب گر در جهان باشد بدین خوبی شکرخایی

9 طریق سالک عشقت چه داند ساکن خلوت قدم چون در ره مردان نهد هر سست‌پیمایی

10 ز نور طاعت ار خواهی منور دیده دل را بیا و قبله جان کن رخ خورشید سیمایی

11 نسیمی گشت سودایی ز زلف او و جز سودا ز فکر بی‌سر و پایی چه بندد: بی‌سر و پایی

عکس نوشته
کامنت
comment