- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده طبع سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار شتر آورده ای که اگر کسی مهارشان بگشاید هر یک به گله دیگر گراید! ,
2 همی گفتی به دعوی دی که باشد به پیش شعر عذبم انگبین هیچ
3 ز هر جا جمع کردی چند بیتی به دیوانت نبینم غیر ازین هیچ
4 اگر هریک به جای خود رود باز بجز کاغذ نماند بر زمین هیچ