شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای از جامی برستان 45

شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده طبع سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار...

شاعری پیش صاحب عباد قصیده ای آورد، هر بیت از دیوانی و هر معنی زاده طبع سخندانی. صاحب گفت: از برای ما عجب قطار شتر آورده ای که اگر کسی مهارشان بگشاید هر یک به گله دیگر گراید! ,

2 همی گفتی به دعوی دی که باشد به پیش شعر عذبم انگبین هیچ

3 ز هر جا جمع کردی چند بیتی به دیوانت نبینم غیر ازین هیچ

4 اگر هریک به جای خود رود باز بجز کاغذ نماند بر زمین هیچ

عکس نوشته
کامنت
comment